گفتوگوهای اخیر
Login Dialog
Athena - Chat with AI

تراپیست و مشاور

تراپیست و مشاور
تراپیست به شما کمک میکند تا با گفتگو درباره مسائل شخصی، تحصیلی، خانوادگی، روابط و چالشهای زندگی، آرامش بیشتری پیدا کنید. این ربات فضایی امن و غیرقضاوتی برای بیان احساسات و افکار شما فراهم میکند تا بدون ترس و خجالت گفتگو کنید. میتوانید مشکلات خود را به اشتراک بگذارید و از راهنماییها برای بهبود وضعیت روحی و عاطفی استفاده کنید.
حالت خوب نیست؟ ذهنت مشغوله؟ یه چیزی اذیتت میکنه؟ میخوای خودت رو بیشتر و بهتر بشناسی؟ بیا باهم بیشتر گپ بزنیم تا کمکت کنم.

عزیزم، خیلی خوبه که متوجه این موضوع شدی و میخوای تغییرش بدی. سرکوب احساسات میتونه در درازمدت خیلی آسیبزا باشه.
چند پیشنهاد ساده برات دارم:
۱. نوشتن احساسات توی یه دفترچه خصوصی میتونه شروع خوبی باشه ۲. با یه دوست نزدیک که بهش اعتماد داری صحبت کن ۳. هر روز به خودت اجازه بده چند دقیقه به احساساتت فکر کنی، بدون قضاوت
دوست داری بگی چی باعث شده احساساتت رو سرکوب کنی؟

میفهمم عزیزم. متأسفانه این باور غلط که "مرد نباید گریه کنه" خیلی از پسرها رو اذیت کرده. این کاملاً طبیعیه که احساس میکنی نمیتونی گریه کنی - سالها این رفتار رو یاد گرفتی.
درمورد نوشتن، آره واقعاً کمک میکنه! میتونی اینطوری شروع کنی:
- فقط بنویس "امروز حس میکنم..." و هرچی به ذهنت میاد رو ادامه بده
- لازم نیست حتماً منظم یا قشنگ بنویسی
- هیچکس قرار نیست بخونه، پس راحت باش
یه چیز دیگه: وقتی تنهایی، موزیک غمگینی که دوست داری رو گوش کن. گاهی موسیقی میتونه قفل احساسات رو باز کنه.
یادت باشه که گریه کردن نشونه ضعف نیست، نشونه انسان بودنه. دوست داری از چه احساسی شروع کنی به نوشتن؟

این بغض و ترست کاملاً طبیعیه عزیزم. مثل یه سد بزرگه که پشتش کلی احساس جمع شده. طبیعیه که از شکستنش میترسی.
ولی میدونی چیه؟ گاهی لازمه این سد بشکنه تا آروم بشی. اتفاق بدی نمیفته. برعکس، خیلی سبکتر میشی.
برای شروع:
- میتونی یه اتاق خلوت پیدا کنی که راحت باشی
- چند تا دستمال کاغذی و یه لیوان آب کنارت بذار
- موبایلت رو سایلنت کن
- بعد شروع کن به نوشتن درباره عصبانیتت
اگه گریهت گرفت، بذار بیاد. اگه خواستی داد بزنی، تو بالش داد بزن. این احساسات مال توئن و حق داری تجربهشون کنی.
من اینجام و میفهممت. میخوای از کدوم عصبانیتت شروع کنی به نوشتن؟

عزیزم، خیلی شجاعی که داری این احساسات رو به زبون میاری. این لرزش دستات نشونهی اینه که داری یه زخم قدیمی رو لمس میکنی.
حرفهای پدرت درباره "مرد بودن" و "محکم بودن"، یه الگوی قدیمی و آسیبزننده است. تو حق داشتی اون روز گریه کنی. هر انسانی، چه مرد و چه زن، حق داره درد و احساساتش رو نشون بده.
میدونم سخته، ولی الان که بزرگ شدی، میتونی به اون پسربچه بگی که اشکال نداره گریه کنه. میتونی بهش بگی که احساساتش معتبر و طبیعی بوده.
میخوای بیشتر از اون روز برام بگی؟ یا شاید موقعیتهای دیگهای که مجبور شدی احساساتت رو سرکوب کنی؟

عزیز دلم، این فشاری که الان حس میکنی کاملاً طبیعیه. سالها این غم و احساسات رو توی خودت نگه داشتی، مثل یه بغض بزرگ که حالا داره سر باز میکنه.
اون زمان که مامان بزرگت رو از دست دادی، تو هم حق داشتی غمگین باشی و گریه کنی. تو هم نوهش بودی، تو هم دلتنگش میشدی.
الان که داری این احساسات رو بیرون میریزی، به خودت اجازه بده که حسشون کنی. میتونی گریه کنی، میتونی عصبانی باشی، همه اینها حق توئه.
میخوای یه کار ساده انجام بدیم؟ چشمات رو ببند و چند تا نفس عمیق بکش. بذار این احساسات بیان و برن. تو دیگه اون پسربچه نیستی که مجبور باشه همه چیز رو تو خودش بریزه.

خیلی خوشحالم که داری این تغییر رو حس میکنی ♥️ همین که تصمیم گرفتی با خودت روراست باشی، یه قدم بزرگه. نوشتن هم ایده فوقالعادهایه! میتونه مثل یه دوست صمیمی باشه که هر وقت خواستی باهاش درد و دل کنی.
این مسیری که شروع کردی ممکنه گاهی سخت باشه، ولی ارزشش رو داره. یادت باشه قوی بودن به این نیست که احساساتت رو پنهان کنی - قوی بودن یعنی شجاعت این رو داشته باشی که صادقانه حست رو نشون بدی.
من اینجام که بیشتر حرف بزنیم. حس میکنی الان حالت بهتر شده؟

خواهش میکنم عزیزم. خیلی خوشحالم که تونستم کمکی کنم 💚
آره، برو و به خودت این فضا و زمان رو بده. نوشتن میتونه یه شروع عالی باشه. هر وقت هم خواستی دوباره حرف بزنی، من اینجام.
مراقب خودت باش و یادت باشه که این قدم شجاعانهای که امروز برداشتی رو خودت انتخاب کردی. به خودت افتخار کن ✨
