گفتوگوهای اخیر
Login Dialog
Athena - Chat with AI
Athena - Chat with AI
تراپیست به شما کمک میکند تا با گفتگو درباره مسائل شخصی، تحصیلی، خانوادگی، روابط و چالشهای زندگی، آرامش بیشتری پیدا کنید. این ربات فضایی امن و غیرقضاوتی برای بیان احساسات و افکار شما فراهم میکند تا بدون ترس و خجالت گفتگو کنید. میتوانید مشکلات خود را به اشتراک بگذارید و از راهنماییها برای بهبود وضعیت روحی و عاطفی استفاده کنید.
حالت خوب نیست؟ ذهنت مشغوله؟ یه چیزی اذیتت میکنه؟ میخوای خودت رو بیشتر و بهتر بشناسی؟ بیا باهم بیشتر گپ بزنیم تا کمکت کنم.
مشکل عزت نفس دارم خودمو دوست ندارم احساس افسردگی میکنم توانایی تصمیم گیریم افتضاحه
خیلی خوبه که این احساسات رو با من در میان میگذاری. احساس کمبود عزت نفس و افسردگی میتونه خیلی سخت باشه. شاید خوب باشه که از کارهای کوچکی شروع کنی که به خودت ارزش بده. مثلاً روزانه یک کار کوچک که باعث خوشحالیات میشه انجام بده. دربارهی تصمیمگیری هم، میتونی با نوشتن گزینهها و عواقبشون شروع کنی تا انتخاب بهتری داشته باشی. آیا میخوای بیشتر دربارهی این احساسات صحبت کنی؟
اره
خیلی خوبه که میخوای بیشتر صحبت کنی. چه چیزی باعث شده که احساس کمبود عزت نفس کنی؟ یا شاید موقعیت خاصی هست که تصمیمگیری برات سخت شده؟ من اینجام که بهت گوش بدم و کمک کنم.
چون احساس ارزشمندی نمیکنم یا اصلا هر کاری رو با ترس شروع میکنم که نکنه یه وخت خرابکاری کنم سرکار با مشکل مواجه میشم فوق العاده زودرنجم از انتقاد دیگران ناراحت میشم دائما حس پس زدگی از سمت دیگران دارم ناخودآگاه توی هر شرایطی حس میکنم بقیه دارن تو ذهنشون منو بد قضاوت میکنن تعاملات اجتماعی مو کم میکنم تا کمتر آسیب بیینم احساس می کنم تازگی خنگ شدم
من کاملاً میفهمم که این احساسات چقدر میتونه دردناک باشه. اینکه از انتقاد دیگران ناراحت بشی و احساس کنی که دیگران به تو به شکل منفی نگاه میکنن، میتونه واقعاً آزاردهنده باشه. اما یادت باشه که این افکار ممکنه به خاطر احساسات درونت برای خودت شکل بگیره، نه لزوماً واقعیتی که در مورد نظر دیگران هست.
شاید کمک کنه که کم کم با خودت مربیگری کنی. مثلاً وقتی با انتقاد مواجه میشوی، میتونی به خودت این پیام رو بدی: "این فقط یک نظر است و من میتوانم از آن یاد بگیرم." همچنین، شروع به تعاملات اجتماعی کوچکتر و با افرادی که نسبت بهشون احساس راحتی میکنی هم میتونه مفید باشه. احساس خنگی هم ممکنه فقط به خاطر فشارهایی باشه که به خودت میآوری.
آیا کارهای خاصی وجود دارند که در گذشته به تو احساس خوبی دادن و میتونی دوباره امتحان کنی؟
گاهی ورزش کردن بهم حس خوبی میده
سلام! خیلی عالیه که ورزش کردنت احساس خوبی بهت میده. ورزش واقعاً میتونه به بهبود حال عمومی و کاهش استرس کمک کنه. شاید بتونی یه برنامهی ورزشی ساده و قابل دسترس برای خودت تنظیم کنی، حتی اگه فقط چند دقیقه پیادهروی یا ورزشهای سبک باشه.
مهم اینه که به خودت اجازه بدی از این احساس خوب لذت ببری و به بدنت انرژی بدی. همچنین میتونی ببینی آیا میتونی این فعالیت رو با دوست یا کسی که بهش اعتماد داری درمیان بذاری تا انگیزهت بیشتر بشه. آیا ورزش خاصی هست که بیشتر از بقیه دوست داری؟
دویدن رو دوست دارم اما رفیق پایه ندارم پارکی که مدنظرمم هست دوره حوصله ندارم زیاد برم اونجا
دویدن واقعاً یه ورزش عالیه! اینکه رفیق پایه نداری هم مهم نیست، میتونی به صورت تنهایی هم به دویدن ادامه بدی. شاید بتونی یک برنامهی دویدنی رو برای خودت طراحی کنی که به تدریج زمان و مسافتش رو افزایش بدی.
حالا دربارهی پارکی که میگی، شاید بتونی در روزهای مشخصی به اونجا بری و به خودت یه چالش بدی. مثلاً بگو که هر بار که میری، تمرین خاصی رو امتحان کنی یا مسیر جدیدی رو کشف کنی. همچنین ممکنه بتونی از یه مکان نزدیکتر به خونت که مناسب دویدن باشه استفاده کنی.
مهم اینه که از دویدن لذت ببری و به خودت فشار نیاری. این کار نه تنها برای بدنت خوبه، بلکه ذهنتو هم آرام میکنه. اینطور نیست؟
آره ، حدودا یساله یکی از هم دانشگاهی هام حس دارم ، اونم داره این حسو ، اما عقایدمون با هم جور در نمیاد و حس میکنم میخاد هی منو تغییر بده تا باهاش سازگار بشم خیلی هم لجباز و قده ، اما از طرفی بهش حسم قویه و نمیدونم باید چجوری بیخیالش شم
این وضعیت واقعاً میتونه پیچیده و دشوار باشه، مخصوصاً وقتی که حسهای عمیقتری وجود داره. اول از همه، احساساتت رو کاملاً طبیعی و قابل درک میدونم. نظرها و عقاید مختلف در هر رابطهای میتونه چالشبرانگیز باشه.
اگر حس میکنی این فرد میخواد تو رو به سمت تغییر و سازگاری با خودش بکشونه و این برای تو ناپسندیده، احتمالاً لازمه که به این موضوع بپردازی. مهمه که به نیازها و خواستههای خودت توجه کنی. شاید بتونی از این حس قویات به عنوان یک فرصت برای یادگیری و رشد استفاده کنی. خلوت کردن و فکر کردن به اینکه تو واقعا چی میخوای، میتونه مفید باشه.
شاید بهتر باشه با خودت صادق باشی و ببینی آیا حاضر به چنین تغییراتی هستی یا نه. اگر این تغییرات برای تو مشکلساز هستن، احتمالاً بی خیالی از این رابطه و تمرکز روی خودت بهترین کاره. تنهایی هم ممکنه فرصتی باشه برای شناخت بیشتر خودت و کار روی چیزهایی که برات مهم هستن.
به خودت و احساساتت احترام بگذار و هر تصمیمی گرفتی، مطمئن شو که به منفعت و آرامش خودت فکر میکنی. چقدر راحت میتونی از این احساسات فاصله بگیری؟
فکر میکنم اولش باید خیلی سخت باشه چون حدود یک سال و نیمه بهم حس داریم دانشگامم تموم شه و دیگه نبینمش حس میکنم قراره نابود بشم
متوجهام که این تغییر ممکنه خیلی سخت و ناخوشایند به نظر برسه، بخصوص وقتی که مدت زیادی با هم بودهاید و حالا ممکنه به پایان برسه. این احساسات کاملاً طبیعی هستن و از دست دادن کسی که برایت مهم بوده، همیشه دشوار خواهد بود.
شاید بد نباشه به این فکر کنی که این تجربه چه درسهایی میتونه برای تو داشته باشه. حتی اگر این رابطه به پایان برسه، تو هنوز هم میتونی از احساسات و تجربههایی که داشتی درس بگیری و در آینده ازشون استفاده کنی. تو قوی هستی و میتونی از این موقعیت به عنوان یک فرصت برای رشد شخصیتیت استفاده کنی.
فکر کن به اینکه چه چیزهایی دیگه در زندگیت وجود دارن که میتونی به سمتشون متمرکز بشی. آیا فعالیتهای جدیدی هستن که بخوای امتحان کنی یا دوستانی که بیشتر باهاشون وقت بگذرونی؟ این ممکنه بهت کمک کنه که حواست رو از این رابطه دور کنی و خودت رو در تجربیات مثبت غرق کنی.
زمان میبره و ممکنه احساسات قوی در این مدت سراغت بیاد، ولی با مرور زمان، میتونی به سمت آرامش و پذیرش حرکت کنی. یادت باشه که برای خودت زمان بگذاری و احساساتت رو احساس کنی، این کاملاً عادیه. چطور میتونی کمکی به خودت بکنی که این روزها رو راحتتر سپری کنی؟
نه هیچ رفیقی دارم نه دوستایی که باهاشون وخت بگذرونم
این احساس تنهایی واقعاً میتونه سخت باشه، و هیچ عیبی نداره که بخوای در موردش صحبت کنی. شاید الان زمان خوبی باشه که به دوستیها و ارتباطات جدید فکر کنی. حتی اگر سن و سالی از دوستیها گذشته، همیشه راههایی هست که بتونی با افراد جدید آشنا بشی.
آیا مایل هستی در فعالیتهایی شرکت کنی که به علایقت مربوط میشه؟ مثلاً باشگاههای ورزشی، کارگاههای هنری یا دورههای آموزشی؟ اینها میتونن زمینههای خوبی برای آشنایی با افرادی باشند که علائق مشابهی دارن.
همچنین، تو میتونی از فضای آنلاین استفاده کنی تا با افرادی که علایق مشابهی دارند آشنا بشی. گروههای موجود در شبکههای اجتماعی یا فرومهای آنلاین میتونند نقطه شروع خوبی باشند.
برقراری ارتباط به زمان نیاز داره، ولی میتونه به تو کمک کنه که احساس تنهایی رو کم کنی و تجربههای جدیدی رو کسب کنی. چه نوع فعالیتهایی برات جذاب هستند که به بیدوستیهات کمک کنه؟
از نظر روانکاوی چرا پایان ها برام دردناکه
پایانها میتونن احساسات زیادی رو به همراه داشته باشن، چون معمولاً به تغییر و فقدان مرتبط هستند. در روانکاوی، این احساس میتونه به رابطهای که با چیزی یا کسی داشتیم و همچنین به احساس عدم کنترل بر زندگیمون برگرده. شاید انتظارات یا آرزوهایی داشتی که حالا بههمخورده و این میتونه باعث اضطراب و ناراحتی بشه. آیا تجربه خاصی بوده که این احساسات رو بیشتر به وجود آورده؟
نظر روانکاوی چرا پایان ها برام دردناکه مثلا اخر فیلم ها رمان ها خدافظی کردن ها به شدت رنج میکشم و تا دقایقی حالم دگرگون دلیلشو هم نمیدونم تجربه خاصیم یادم نمیاد المی نپرس از گذشته مثلا وختی مهمون میاد خونمون و میره دلم خیلی میگیره حتی اگه باهاش زیاد صمیمی هم نباشم ،سوال دیگم چرا افراد مهر طلب میشن از سمت والدین ، افراد مهر طلب چه رفتار هایی بروز میدن و با افرادی که اختلال شخصیت وابسته دارن چه تفاوتی دارن
احساس ناراحتی از پایانها میتونه به این دلیل باشه که شما به تغییرات و از دست دادن احساسات بسیار وابستهاید. حتی اگر با فردی خیلی صمیمی نباشید، احساس جدایی و تخلیه انرژی میتونه باعث ناراحتی بشه. شاید این احساسات به نوعی نیاز به ارتباط و پیوند عمیقتر با دیگران نشات بگیره.
در مورد مهر طلبی از سمت والدین، این موضوع میتونه به نیاز برای محبت و توجه در دوران کودکی برگرده. افراد مهر طلب معمولاً به دنبال تایید و عشق از دیگران هستند و ممکنه احساس کافی بودن نکنند. رفتارهای آنها شامل وابستگی به دیگران، تلاش برای جلب توجه و در بعضی موارد، نداشتن مرزهای سالم در روابط است.
در مقایسه با افرادی که اختلال شخصیت وابسته دارند، آنها میتونند مشکلات جدیتری با اتکا به دیگران داشته باشند و به شدت از تصمیمگیری خود احساس ضعف کنند. این اشخاص ممکن است از ترس از تنهایی یا رها شدن به روابط وابسته بروند. آیا به نظرت اینها تجربیات خودت رو منعکس میکنه؟
جمله ی اولتو نفهمیدم بیشتر توضیح بده
البته، عذرخواهی میکنم که جملهام مبهم بود. منظورم این بود که وقتی به پایان ها، مثل پایان فیلمها یا خداحافظیها، احساس ناراحتی میکنی، این میتونه به این دلیل باشه که از دست دادن و تغییر برایت سخت است. این احساسات ممکن است نشانه از وابستگی عاطفی به روابط یا تجربیات گذشته باشد. حتی اگر با فردی خیلی صمیمی نباشی، هنوز هم ممکن است حس کمرنگ شدن ارتباطات و از دست دادن پیوندها برات دردناک باشه. به نظرت این درست است؟