گفت‌و‌گوهای اخیر

برای مشاهده گفت‌و‌گوها وارد شوید.

User Account Dialog

Athena - Chat with AI

Login Dialog

Athena - Chat with AI

مصاحبه شغلی

مصاحبه شغلی

بازگشت
مصاحبه شغلی

مصاحبه شغلی

آمادگی برای سوالات عمومی و تخصصی و راهنمای پیشرفت مسیر شغلی

۱ سکه برای هر پیام

من می‌تونم بهت کمک کنم که با سوال های مصاحبه در زمینه‌ی مدنظرت آشنا بشی. سوالات تخصصی و عمومی مرتبط با موقعیت شغلیت رو ازت بپرسم تا جواب بدی و بهت بازخورد بدم. همچنین می‌تونم بهت کمک کنم تا به عنوان مصاحبه کننده، سوالات بهتری برای ارزیابی افراد بپرسی.

مصاحبه شغلیمص
سلام، من دائم تو یادگیری فناوری‌های جدید هستم. شما چه روش‌هایی رو برای به‌روز موندن با تکنولوژی پیشنهاد می‌کنید؟

سلام! ممنون که سوال کردید. اما برای انجام مصاحبه، لطفاً بفرمایید که چه شغل یا پوزیشن کاری مد نظر دارید که می‌خواهید درباره‌اش صحبت کنیم؟

مصاحبه شغلیمص
من برای موقعیت توسعه دهنده نرم افزار اقدام کردم. توی این حوزه خیلی مهمه که با زبان‌های برنامه نویسی و فریمورک‌های جدید آشنا باشیم. شما معمولا چه انتظاری از تیم توسعه برای یادگیری تکنولوژی‌های جدید دارید؟

ممنون که موقعیت شغلی‌تان را معرفی کردید. حالا بگذارید از شما بپرسم: چقدر تجربه دارید در زمینه توسعه نرم‌افزار؟ می‌توانید کمی درباره پروژه‌هایی که در آن‌ها کار کرده‌اید صحبت کنید؟

مصاحبه شغلیمص
من 4 سال تجربه دارم و بیشتر روی پروژه‌های وب کار کردم. آخرین پروژه‌م یه سیستم مدیریت آموزشگاه بود که با React و Node.js پیاده‌سازی کردم. برای به روز موندن هم سعی میکنم هر هفته حداقل 5-6 ساعت رو به یادگیری فریمورک‌ها و ابزارهای جدید اختصاص بدم. مثلا الان دارم Next.js رو یاد میگیرم چون میبینم خیلی داره تو بازار محبوب میشه. شما فکر میکنید چه مهارت‌های دیگه‌ای برای موفقیت تو تیم شما لازمه؟

این یک تجربه عالی است و نشان‌دهنده توجه شما به یادگیری مداوم و استفاده از تکنولوژی‌های جدید است. سؤالی که می‌خواهم بپرسم این است: از نظر شما، بزرگترین چالش‌هایی که در مصاحبه برای موقعیت توسعه‌دهنده نرم‌افزار با آن‌ها مواجه شده‌اید، چه چیزهایی بوده‌اند؟ و اگر مصاحبه با سوالات فنی باشد، چقدر خود را آماده کرده‌اید؟

مصاحبه شغلیمص
راستش از تجربه مصاحبه‌های قبلیم یاد گرفتم که سوالات الگوریتمی و ساختمان داده معمولا چالش برانگیز هستن. به خاطر همین یه ماهه که هر روز حداقل یک مسئله الگوریتمی حل میکنم و روی مباحث پایه مثل لینکد لیست و درخت تسلط پیدا کردم. یه چالش دیگه هم این بوده که گاهی تو مصاحبه‌ها ازم خواستن کد بنویسم و همزمان توضیح بدم چرا این روش رو انتخاب کردم. شما معمولا تو مصاحبه‌های فنی چه جور سوالایی می‌پرسید؟

این روش مطالعه و آمادگی بسیار خوب است و نشان می‌دهد که شما به چالش‌ها پاسخ می‌دهید و آماده‌اید. معمولاً در مصاحبه‌های فنی، ما به دنبال سنجش توانایی‌های تحلیلی و مهارت‌های کدنویسی هستیم. سوالاتی راجع به الگوریتم‌ها، ساختمان داده‌ها و همچنین مسائل مرتبط با طراحی سیستم می‌پرسیم. همچنین می‌خواهیم درک شما از بهترین شیوه‌ها و نوآوری‌های صنعت را بسنجیم.

حالا که سوالات مربوط به مصاحبه را بررسی کردیم، می‌خواهم نقطه نظرم را در مورد ارزیابی شما بیان کنم:

  1. تجربه عملی: چهار سال تجربه و کار روی پروژه‌های واقعی، به ویژه با تکنولوژی‌های مدرن، از جمله React و Node.js، شما را به عنوان یک کاندیدای قوی معرفی می‌کند.

  2. آمادگی مداوم: تلاش شما برای یادگیری فریمورک‌های جدید و مطالعات الگوریتمی کارآمد است و نشان می‌دهد که برای رشد حرفه‌ای خود ارزش قائل هستید.

  3. درک چالش‌های مصاحبه: آگاهی شما از چالش‌های مصاحبه و راهکارهایی که برای گذر از آن‌ها در نظر گرفته‌اید، نقطه قوت شماست.

  4. افزایش مهارت‌های ارتباطی: تمرین توضیح کد در حین نوشتن آن بسیار مهم است و کمک می‌کند تا مهارت‌های ارتباطی‌تان را تقویت کنید، که در کار تیمی بسیار حیاتی است.

توصیه می‌کنم که به تمرین این مهارت‌ها ادامه دهید و در صورت امکان، با دوستان یا همکاران در این زمینه تمرین کنید تا بتوانید در مصاحبه‌ها اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. موفق باشید!

مصاحبه شغلیمص
واقعا ممنون از بازخورد کاملتون. تو تیم قبلیم هم خیلی رو code review و pair programming تاکید داشتن که باعث شد مهارت‌های ارتباطیم تقویت بشه. من معتقدم برنامه نویسی فقط نوشتن کد نیست و باید بتونی با تیم ارتباط خوبی داشته باشی. راستی شما تو تیمتون از چه ابزارهایی برای مدیریت پروژه و همکاری تیمی استفاده می‌کنید؟

بله، کاملاً با شما موافقم که ارتباط مؤثر با تیم از الزامات کلیدی موفقیت در برنامه‌نویسی است و فرآیندهای مانند کد ریویو و برنامه‌نویسی جفتی می‌توانند به بهبود این مهارت‌ها کمک کنند.

در تیم‌های ما، معمولاً از ابزارهای مختلفی برای مدیریت پروژه و همکاری تیمی استفاده می‌شود. به طور خاص:

  1. Jira: برای مدیریت پروژه و ردیابی پیشرفت وظایف و باگ‌ها.
  2. Trello یا Asana: برای پیگیری وظایف به صورت بصری و ساده.
  3. Git و GitHub/GitLab: برای کنترل نسخه و همکاری در کد.
  4. Slack یا Microsoft Teams: به عنوان ابزار ارتباطی برای چت و برقراری تماس‌های ویدیویی.
  5. Confluence: برای مستندسازی و به اشتراک‌گذاری دانش.

این ابزارها به ما کمک می‌کنند تا کارها را بهتر سازماندهی کنیم و اطلاعات را به راحتی با یکدیگر به اشتراک بگذاریم. اگر شما تجربه‌ای در استفاده از این ابزارها دارید یا تمایل دارید با آن‌ها آشنا شوید، می‌تواند به شما در فرایند کار تیمی کمک کند. آیا شما تجربه کار کردن با این ابزارها را دارید یا به ابزار خاصی علاقه‌مندید؟

مصاحبه شغلیمص
بله من با بیشتر این ابزارها کار کردم. تو شرکت قبلی از جیرا استفاده می‌کردیم و گیت لب هم برای مخزن کد داشتیم. یه نکته جالب که یاد گرفتم این بود که چطور کامیت‌هام رو atomic نگه دارم و PR هام رو طوری بنویسم که ریویو کردنشون راحت باشه. البته یه سوال داشتم - شما چقدر رو CI/CD تاکید دارید؟ چون من تجربه کار با GitHub Actions و Jenkins رو هم دارم و فکر میکنم خیلی به کیفیت کد کمک میکنه.

این عالی است که شما تجربه کار با ابزارهایی مانند GitLab و CI/CD دارید. نگه داشتن کامیت‌ها در وضعیت atomic و نوشتن Pull Request‌های واضح و مفهوم واقعاً مهم است و به عملیات کد ریویو کمک می‌کند تا روان‌تر پیش برود.

در مورد CI/CD، ما واقعاً بر روی اهمیت آن تأکید داریم. استفاده از CI/CD برای اتوماسیون فرایند‌های تست و استقرار به ما این امکان را می‌دهد که اطمینان حاصل کنیم زمانی که کد تغییر می‌کند، همه چیز به درستی کار می‌کند. مزایای کلیدی CI/CD شامل:

  1. کاهش خطاها: با اجرای آزمایشات خودکار، می‌توانیم از بروز اشکالات پس از استقرار جلوگیری کنیم.
  2. افزایش سرعت استقرار: با فرآیندهای خودکار، می‌توانیم به سرعت ویژگی‌های جدید را به مشتریان ارائه دهیم.
  3. بهبود کیفیت کد: با استفاده از بررسی‌های مداوم روی کد و تست‌هایی که به طور خودکار اجرا می‌شوند، کیفیت کد به مراتب بالاتر می‌رود.

همچنین، تجربه شما با GitHub Actions و Jenkins می‌تواند در محیط کار تیم ما بسیار مؤثر واقع شود. آیا شما تجربه خاصی از مشکلات یا چالش‌هایی که در کار با CI/CD داشتید، دارید؟ و آیا فکر می‌کنید که چطور این چالش‌ها را می‌شود مدیریت کرد؟

مصاحبه شغلیمص
یکی از چالش‌های جدی که داشتم زمان اجرای تست‌ها تو CI بود. پایپلاین‌ها خیلی طولانی می‌شدن و این روی سرعت دلیوری تاثیر می‌ذاشت. برای حلش اول تست‌ها رو به یونیت و اینتگریشن تقسیم کردیم. بعد یونیت تست‌ها رو موازی اجرا کردیم و اینتگریشن تست‌ها رو فقط برای PR های آماده مرج گذاشتیم. همچنین از Docker cache استفاده کردیم که build image ها سریع‌تر انجام بشه. این تغییرات زمان CI رو از 45 دقیقه به 15 دقیقه کاهش داد. شما برای بهینه کردن پایپلاین‌ها چه راهکارهایی استفاده می‌کنید؟

این راهکارهایی که مشخص کردید واقعاً مؤثر و هوشمندانه هستند. استفاده از تقسیم‌بندی تست‌ها به یونیت و اینتگریشن و اجرای موازی یونیت تست‌ها، به طرز چشمگیری زمان اجرا را کاهش می‌دهد. همچنین، استفاده از Docker cache برای بهینه‌سازی ساخت تصاویر بسیار مفید است.

در تیم ما، ما نیز از چندین رویکرد به منظور بهینه‌سازی پایپلاین‌های CI/CD استفاده می‌کنیم:

  1. تحلیل وابستگی: شناسایی وابستگی‌ها در بین اجزا و فقط اجرای تست‌های مربوط به تغییرات جدید.

  2. استفاده از Cache: مشابه با آنچه شما انجام دادید، ما از مکانیزم‌های کش برای ذخیره‌سازی نتایج تست و بهینه کردن بارگذاری منابع استفاده می‌کنیم.

  3. تست‌های متمرکز: اگر بخشی از کد تغییر کرده باشد، تست‌ها را فقط برای آن بخش اجرا می‌کنیم، به جای اجرای کل پایپلاین.

  4. تنظیمات Trigger: تنظیم triggering مناسب برای اجرای اتوماتیک تست‌ها تنها در مواقع لازم.

  5. Monitoring و Metrics: نظارت بر زمان اجرای مراحل مختلف پایپلاین و شناسایی نقاطی که ممکن است نیاز به بهینه‌سازی بیشتری داشته باشند.

این رویکردها به ما کمک کرده‌اند که زمان پایپلاین‌ها را به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش دهیم و همچنین اطمینان حاصل کنیم که کیفیت کد همیشه در سطح بالایی باقی می‌ماند.

خوب است بدانید که تجربه شما با بهینه‌سازی پایپلاین‌ها و حل چالش‌ها می‌تواند یک مزیت بزرگ در مصاحبه‌های شغلی باشد. آیا در مورد استفاده از اتوماسیون و ابزارهای خاص دیگری برای مدیریت کارهای تکراری در CI/CD تجربه‌ای دارید؟

مصاحبه شغلیمص
آره، ما یه اسکریپت اتوماتیک نوشته بودیم که کد رو قبل از کامیت چک می‌کرد. با husky و lint-staged کار می‌کرد و قبل از هر کامیت eslint و prettier رو اجرا می‌کرد. این باعث می‌شد استایل کدها یکدست بمونه و وقت کمتری تو code review صرف مسائل ظاهری بشه. توی deploy هم از blue-green deployment استفاده می‌کردیم که اگه مشکلی پیش میومد سریع بتونیم rollback کنیم. تو محیط شما چقدر رو code quality و استانداردها تاکید میشه؟

این واقعاً عالی است که شما از اسکریپت‌های اتوماتیک مانند husky و lint-staged برای بهبود کیفیت کد استفاده کردید. به کارگیری ابزارهایی مانند ESLint و Prettier برای یکدست نگه‌داشتن استایل کد و جلوگیری از مسائل ظاهری در کد ریویو، یک رویکرد بسیار هوشمندانه و مؤثر است.

در محیط ما، تأکید زیادی بر روی کیفیت کد و رعایت استانداردها وجود دارد. ما معتقدیم که کد با کیفیت بالا نه تنها به نگهداری و اصلاح آسان کدهای موجود کمک می‌کند، بلکه به توسعه‌دهندگان جدید هم اجازه می‌دهد که راحت‌تر با کد آشنا شوند.

برخی از روش‌های که ما برای تضمین کیفیت کد استفاده می‌کنیم شامل:

  1. کد ریویو: تمامی کدها باید توسط حداقل یک توسعه‌دهنده دیگر بررسی شوند. این به شناسایی مشکلات و بهبود مستندات کمک می‌کند.

  2. استفاده از ابزارهای تحلیلی: ابزارهایی مانند SonarQube برای تجزیه و تحلیل کیفیت کد و شناسایی مشکلات بالقوه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  3. ایجاد یک Style Guide: تیم ما یک راهنمای استایل کد مشخص کرده است که در تمامی پروژه‌ها پیاده‌سازی می‌شود.

  4. آموزش مداوم: برگزاری کارگاه‌ها و جلسات آموزشی برای آشنا کردن تیم با بهترین شیوه‌ها در زمینه‌های مختلف برنامه‌نویسی.

  5. CI/CD برای کیفیت کد: علاوه بر نظارت در طول مراحل CI، ما از تست‌های خودکار برای اطمینان از اینکه هیچ تغییر جدیدی معیارهای کیفیت را زیر پا نمی‌گذارد، استفاده می‌کنیم.

پروژه‌های شما به وضوح نشان می‌دهند که شما از روش‌های مؤثر برای بهبود کیفیت کد بهره‌مند هستید و این قابل تحسین است. آیا برای شما کار کردن در چنین محیطی که تمرکز بر کیفیت کد دارد، جذاب است؟ و چه نکته‌ای در این زمینه برای شما از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؟

مصاحبه شغلیمص
صد در صد! من اتفاقا دنبال یه محیطی هستم که روی کیفیت کد حساس باشه. تجربه نشون داده وقتی تیم روی کیفیت کد تمرکز داره، تعداد باگ‌ها کمتر میشه و توسعه فیچرهای جدید هم راحت‌تر انجام میشه. یه چیز دیگه که برام مهمه اینه که تیم چقدر از test driven development استفاده میکنه. من معتقدم TDD هم به کیفیت کد کمک میکنه و هم باعث میشه مشکلات رو زودتر پیدا کنیم. شما تو تیمتون از TDD استفاده می‌کنید؟

اینکه شما به اهمیت کیفیت کد و تأثیر آن بر روی تعداد باگ‌ها و راحتی توسعه ویژگی‌های جدید آگاه هستید، واقعاً تحسین‌برانگیز است. همچنین، تمرکز شما بر روی Test Driven Development (TDD) نشان می‌دهد که شما به کیفیت کد و توسعه پایدار اهمیت می‌دهید.

در تیم ما، ما به طور کلی از TDD حمایت می‌کنیم و اعتقاد داریم که این روش می‌تواند به بهبود کیفیت نرم‌افزار و تسریع در شناسایی مشکلات کمک کند. برخی از مزایای استفاده از TDD در تیم ما عبارتند از:

  1. بهبود طرح و طراحی کد: نوشتن تست قبل از پیاده‌سازی خود باعث تفکر عمیق‌تر در مورد معماری و طراحی کد می‌شود.

  2. شناسایی زودهنگام مشکلات: با اجرای تست‌ها در مراحل اولیه، ما به شدت می‌توانیم مشکلات را شناسایی کنیم و اصلاح کنیم.

  3. مدل‌سازی نیازمندی‌ها: تست‌ها به عنوان مستندات زنده و در حال تغییر عمل می‌کنند که موجب می‌شوند نیازمندی‌ها به وضوح تعریف شوند.

  4. تسهیل تغییرات: زمانی که کد نسل‌های قبلی تست شده باشد، تغییرات و به‌روزرسانی‌ها با دقت بیشتری انجام می‌شود.

  5. ایجاد فرهنگی بر مبنای کیفیت: این روند باعث می‌شود که کل تیم به اهمیت تست و تضمین کیفیت کد توجه بیشتری داشته باشد.

توجه به TDD در تیم ما نه تنها به کیفیت کمک می‌کند، بلکه تجربه کاربران را نیز بهبود می‌بخشد و زمان توسعه را کاهش می‌دهد. واقعاً خوب است که شما به دنبال محیط کار با این ویژگی‌ها هستید.

بر اساس تجربه شما در TDD، چه چالش‌هایی در حین پیاده‌سازی این رویکرد داشتید و چگونه به آن‌ها رسیدگی کردید؟ و آیا نکاتی دارید که به نظر شما برای پیاده‌سازی بهتر TDD باید به آن‌ها توجه شود؟

مصاحبه شغلیمص
من اوایل چالش اصلیم این بود که سرعت توسعه کند میشد چون مدام باید تست مینوشتم. ولی کم کم متوجه شدم که این زمان در طولانی مدت جبران میشه چون باگ‌های کمتری پیدا میکنم. یه چیز دیگه هم اینه که نوشتن تست برای بعضی سناریوها مثل API های خارجی یا دیتابیس سخته. برای حل این مشکل از mock و stub استفاده کردم. الان هم معمولا اول یه تست ساده مینویسم و بعد کم کم تکمیلش میکنم تا پیچیده نشه. شما برای تست کردن API های خارجی چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟

اینکه شما چالش‌های اولیه‌ای را که با TDD داشتید شناسایی کرده‌اید و همچنین راهکارهایی مانند استفاده از mock و stub را برای تسهیل تست کردن API‌های خارجی به کار گرفته‌اید، واقعاً ستودنی است. این نشانه از عزم شما برای بهبود و یادگیری در فرآیند توسعه است.

برای تست API های خارجی، ما چند رویکرد داریم که می‌تواند به شما کمک کند:

  1. استفاده از Mock Server: ما از سرویس‌های مانند WireMock یا Postman Mock Server برای شبیه‌سازی API های خارجی استفاده می‌کنیم. این کار به ما امکان می‌دهد رفتار API را کنترل کنیم و در زمان‌های مختلف سناریوهای مختلف را تست کنیم.

  2. پیشنهادات Retry و Timeouts: به دلیل اینکه API های خارجی ممکن است به دلایل متعددی دچار اختلال شوند، استفاده از استراتژی‌های retry و timeout می‌تواند در کد شما از بروز خطا جلوگیری کند و به بهبود تجربه کاربری کمک کند.

  3. تست Integration: در صورتیکه API خارجی از نظر قابلیت اطمینان و ثبات از اعتبار بالایی برخوردار باشد، ما گاهی اوقات به صورت دوره‌ای تست‌های integration را برای اطمینان از این که تعامل با APIهای واقعی به درستی کار می‌کند، انجام می‌دهیم.

  4. استفاده از Stubbing: برای API‌هایی که می‌دانیم قرار است کمابیش ثابت بمانند، ما از stubs برای تولید پاسخ‌های واقعی و شبیه‌سازی رفتار API استفاده می‌کنیم.

  5. نظارت بر عملکرد API: استفاده از ابزارهایی مانند New Relic یا Datadog برای نظارت بر عملکرد API های خارجی می‌تواند به ما کمک کند تا مشکلات را سریع‌تر شناسایی کنیم و به آن‌ها رسیدگی کنیم.

این رویکردها به تیم ما کمک کرده‌اند تا ضمن حفظ کیفیت و نتایج دقیق در تست‌ها، سرعت توسعه را نیز افزایش دهیم. با این توضیحات، به نظر می‌رسد که شما تجربه و دانش خوبی در زمینه TDD و تست APIs دارید.

با توجه به تجارب شما در این زمینه، آیا نکات یا استراتژی‌های دیگری وجود دارد که از آن‌ها استفاده کرده‌اید و فکر می‌کنید می‌تواند به دیگران در موقعیت‌های مشابه کمک کند؟

مصاحبه شغلیمص
من یه تکنیک دیگه که استفاده میکنم اینه که سرویس‌های خارجی رو توی یه لایه جدا قرار میدم و یه interface براشون تعریف میکنم. اینجوری هم راحت‌تر میشه mock کرد و هم اگه API عوض شد فقط اون لایه رو تغییر میدیم. یه بار هم وقتی API یهو تغییر کرد خیلی به دردمون خورد و تونستیم سریع adapter جدید بنویسیم. در مورد monitoring هم New Relic خیلی خوبه ولی گرونه. شما از Sentry هم استفاده می‌کنید؟

تکنیک شما در جداسازی سرویس‌های خارجی در یک لایه جدا و تعریف یک interface برای آن‌ها، واقعاً یک روش بسیار هوشمندانه است. این کار نه تنها باعث می‌شود که کد شما تمیزتر و قابل نگهداری‌تر باشد، بلکه به راحتی می‌توانید در صورت تغییر API، تنها بر روی آن لایه تمرکز کنید. تجربیات شما نشان می‌دهد که به مدل‌های انعطاف‌پذیر و پایدار اهمیت می‌دهید.

در مورد مانیتورینگ، بله، ما از Sentry به عنوان یکی از ابزارهای ما برای نظارت بر خطاها و عملکرد اپلیکیشن‌ها استفاده می‌کنیم. Sentry به ما کمک می‌کند تا خطاها و استثناها را به صورت بلادرنگ عمل کنیم و جزئیات دقیقی از آن‌ها به دست آوریم. این ویژگی‌های زیر را به خصوص مفید می‌بینیم:

  1. راحتی در راه‌اندازی: راه‌اندازی Sentry در اکثر پروژه‌ها بسیار ساده و سریع است و می‌تواند به سرعت به حالت تولید منتقل شود.

  2. تجزیه و تحلیل عمیق: Sentry اطلاعات دقیقی از Stack Trace و وضعیت کاربر زمان وقوع خطا ارائه می‌دهد که به ما کمک می‌کند مشکل را سریع‌تر شناسایی و حل کنیم.

  3. ایجاد آلارم: امکان تنظیم آلارم‌ها به ما این فرصت را می‌دهد تا از وقوع مشکلات جدی و خرابی‌های ناگهانی مطلع شویم.

  4. آدرس‌دهی به مشکلات: Sentry به ما اجازه می‌دهد مشکلات مشابه را گروه‌بندی کنیم و از این طریق اصلاحات مؤثرتری انجام دهیم.

اگرچه هزینه Sentry می‌تواند برای برخی تیم‌ها چالش‌برانگیز باشد، اما با توجه به مزایای آن، ما آن را به عنوان یک سرمایه‌گذاری در کیفیت نرم‌افزار و تجربه کاربری می‌دانیم.

بر اساس تجربه شما با ابزار‌هایی مانند Sentry و نکات مراقبت از کیفیت کد، چه مشاوره‌هایی به تیم‌هایی که تازه در حال شروع به پیاده‌سازی این ابزارها و تکنیک‌ها هستند، می‌دهید؟ و آیا پروژه خاصی وجود دارد که نظارت مستمر در آن بسیار اساسی باشد؟

مصاحبه شغلیمص
به نظر من اگه تیمی میخواد مانیتورینگ رو شروع کنه باید از ساده شروع کنه. مثلا اول فقط error logging رو راه بندازه و بعد کم کم performance monitoring اضافه کنه. من تو یه پروژه فین‌تک کار می‌کردم که نظارت خیلی حیاتی بود چون با تراکنش‌های مالی سر و کار داشتیم. اونجا علاوه بر Sentry از Grafana هم استفاده می‌کردیم که متریک‌های سیستم رو نشون میداد و اگه response time بالا می‌رفت سریع متوجه می‌شدیم. راستی شما برای مانیتورینگ دیتابیس چه ابزاری استفاده می‌کنید؟

نکته شما درباره اینکه تیم‌ها باید مانیتورینگ را از یک سطح ساده و ابتدایی شروع کنند، بسیار حیاتی است. شروع از logging خطاها و سپس پیشرفت به سمت مانیتورینگ عملکرد عملاً به تیم‌ها کمک می‌کند تا با ابزارها آشنا شوند و فرآیندهای مورد نیاز را درک کنند. تجربیات شما از پروژه فین‌تک نیز نشان‌دهنده اهمیت بالای نظارت در تجارت‌های حساس مثل مالی است.

در مورد مانیتورینگ پایگاه داده‌ها، ما از چند ابزار مختلف استفاده می‌کنیم که به ما کمک می‌کند تا عملکرد، اندازه‌گیری و بهینه‌سازی را بهبود بخشیم. از جمله ابزارهای مورد استفاده ما عبارتند از:

  1. pgAdmin و DataDog: برای پایگاه داده‌های PostgreSQL، از pgAdmin برای مدیریت و نظارت استفاده می‌کنیم. همچنین DataDog به ما امنیت و نظارت عملکرد پایگاه داده‌ها را فراهم می‌کند و توانایی نظارت بر تمام زیرساخت‌ها را نیز دارد.

  2. Grafana: در کنار Sentry، Grafana را برای تجزیه و تحلیل متریک‌ها و لحظه‌ای‌سازی اطلاعات پایگاه داده‌ها استفاده می‌کنیم. با استفاده از Grafana می‌توانیم داشبوردهای سفارشی طراحی کنیم و اطلاعات مهمی مانند تعدد درخواست‌ها، زمان پاسخ و موارد خطایابی را مشاهده کنیم.

  3. Prometheus: برای پایگاه داده‌های مانند MySQL و MongoDB، ما از Prometheus به عنوان یک ابزار جمع‌آوری و ذخیره‌سازی متریک‌ها استفاده می‌کنیم. این ابزار ما را قادر می‌سازد تا روی زمان‌بندی‌های خاص نظر داشته باشیم و alertها را تعریف کنیم.

  4. New Relic: برای پایگاه داده‌ها نیز New Relic کارایی مشابهی خواهد داشت و می‌تواند به تحلیل عملکرد پایگاه داده و شناسایی نقاط ضعف کمک کند.

این ابزارها به ما کمک می‌کنند تا از لحاظ عملکردی و پایداری پایگاه داده‌ها نظارت دقیقی داشته باشیم و هر گونه مشکلات را به سرعت شناسایی کنیم.

با توجه به تجربیات شما و ابزارهایی که استفاده کرده‌اید، آیا به نظر شما ابزار خاصی وجود دارد که در آینده ممکن است به آن علاقه‌مند شوید یا فکر می‌کنید که بهبود عملکرد بیشتری را ارائه می‌دهد؟ و آیا توصیه‌ای برای ارتقاء سطح مانیتورینگ در پروژه‌ها دارید؟

مصاحبه شغلیمص
من اخیرا به ELK Stack علاقمند شدم. به نظرم ترکیب Elasticsearch و Kibana میتونه امکانات خوبی برای تحلیل لاگ‌ها و داده‌ها بده. مخصوصا وقتی حجم داده‌ها زیاد میشه خیلی کمک میکنه که بتونیم سریع مشکلات رو پیدا کنیم. یه چیز دیگه هم اینکه باید alert‌ها رو درست تنظیم کنیم که نه false positive زیاد داشته باشیم و نه چیز مهمی رو از دست بدیم. تو تجربه من اگه تعداد نوتیفیکیشن‌ها زیاد بشه کم کم تیم بهشون بی‌توجه میشه. شما معمولا چه معیارهایی برای تنظیم alert‌ها در نظر می‌گیرید؟

علاقه‌مندی شما به ELK Stack و استفاده از Elasticsearch و Kibana برای تحلیل لاگ‌ها و داده‌ها، واقعاً قابل توجه است. این ابزارها به ویژه در مدیریت حجم بالای داده و تحلیل‌های عمیق به ما کمک می‌کنند. نکتۀ شما درباره تنظیم alert ها نیز بسیار مهم است؛ تنظیم نادرست می‌تواند به فشار زیاد بر روی تیم‌ها بی‌انجامد و نهایتاً منجر به از دست دادن مشکلات مهم شود.

برای تنظیم alert ها، ما چند معیار کلیدی را در نظر می‌گیریم:

  1. کیفیت داده‌ها: مطمئن می‌شویم که داده‌هایی که می‌خواهیم روی آن‌ها alert تنظیم کنیم از کیفیت بالایی برخوردار باشند و به طور مستمر رصد شوند. برای مثال، بررسی لاگ‌های خطا یا عملکرد غیرمعمول سیستم.

  2. پاسخ به الگوهای خاص: ما به دنبال الگوهای خاصی هستیم که معمولاً منجر به مشکلات می‌شوند. به عنوان مثال، اگر زمان پاسخ به درخواست‌ها به صورت غیرعادی افزایش یابد یا تعداد خاصی از خطاهای مشخص در یک بازه زمانی رخ دهد، این می‌تواند یک alert باشد.

  3. تنظیم آستانه: برای مواردی که می‌خواهیم به آن‌ها alert بدهیم، آستانه‌ای را تعیین می‌کنیم. این آستانه‌ها باید بر اساس داده‌های تاریخی و نرمال سیستم تنظیم شوند تا به ما کمک کنند تا ابتدا رفتار عادی و سپس موارد غیرعادی را شناسایی کنیم.

  4. تعیین اولویت: ما همچنین اهمیت alert ها را با توجه به تأثیرات بالقوه آن‌ها بر روی کاربران و سیستم تعیین می‌کنیم. alert های بحرانی که بر روی تجربه کاربر تأثیر می‌گذارند باید در اولویت اول باشد.

  5. تنظیمات سفارشی برای تیم: ما همچنین به نیازهای خاص تیم و پروژه توجه می‌کنیم. با این کار می‌توانیم alert هایی را طراحی کنیم که واقعا مفید باشند و تیم‌ها را در مواجهه با مشکلات یاری کنند.

  6. تنظیم نوتیفیکیشن‌ها: بر اساس تجربه، در صورتی که تعداد نوتیفیکیشن‌ها به حد زیاد برسد، آن‌ها را تجزیه و تحلیل کرده و ممکن است نوتیفیکیشن‌های غیرضروری را حذف کنیم یا alert ها را مجدداً تنظیم کنیم تا از فشار اضافه بر روی تیم جلوگیری شود.

این استراتژی‌ها به ما کمک می‌کند تا alert ها مؤثر و کارآمد باشند. با توجه به نظر شما درباره اهمیت تنظیم alert ها، آیا مورد خاصی وجود دارد که در پروژه‌های قبلی موفق به تنظیم alert موثر شده باشید یا برعکس، دچار چالش‌هایی در این زمینه بوده باشید؟

مصاحبه شغلیمص
یه تجربه جالب داشتم که اوایل برای هر api call که status 500 میداد alert میزدیم و این باعث شده بود تعداد نوتیفیکیشن‌ها خیلی بالا بره. بعد فهمیدیم بهتره به جاش یه threshold بذاریم که اگه درصد error rate از یه حدی بالاتر رفت یا اگه یه api خاص بیشتر از 3 بار پشت سر هم error داد، اون موقع alert بزنه. همچنین alert ها رو به چند سطح تقسیم کردیم - بحرانی، مهم و عادی. موارد بحرانی مثل مشکلات پرداخت مستقیم به تیم on-call میرفت ولی بقیه موارد رو میذاشتیم برای ساعت کاری. شما تجربه on-call بودن دارید؟

تجربه شما در تنظیم alert ها واقعاً آموزنده است و نشان‌دهنده اهمیت تجزیه و تحلیل دقیق نیازهای مانیتورینگ و بهینه‌سازی است. تعیین یک آستانه برای درصد error rate و همچنین راه‌اندازی سیستم سطح‌بندی alert‌ها، رویکردی مؤثر است که به کاهش نوتیفیکیشن‌های غیرضروری و رسیدگی به مشکلات بحرانی کمک می‌کند.

بله، من تجربه on-call بودن را داشته‌ام. این تجربه می‌تواند هم چالش‌انگیز و هم آموزنده باشد. برخی از نکات مهمی که در این زمینه آموختم شامل موارد زیر است:

  1. آمادگی و برنامه‌ریزی: داشتن برنامه‌ای مشخص برای زمان‌های on-call بسیار مهم است. این شامل داشتن یک مستند راهنما که به خوبی مشکلات رایج و روش‌های حل آن‌ها را توضیح می‌دهد، می‌شود.

  2. پشتیبانی از تیم: حس همکاری در تیم و تقسیم بار وظایف می‌تواند به کاهش استرس و فشار در زمان‌های on-call کمک کند. در مواردی که نیاز به تبادل اطلاعات و تجربه وجود دارد، ارتباط بی‌وقفه بسیار مفید است.

  3. تحلیل پس از وقوع (Post-Mortem): پس از هر حادثه یا مشکلات جدی، برگزاری جلسات پس از وقوع می‌تواند به ما کمک کند تا نقاط ضعف را شناسایی کرده و فرآیندها و زیرساخت‌ها را تقویت کنیم.

  4. آموزش و مستندسازی: آموزش تیم‌های جدید درباره سیستم‌ها و سرویس‌ها می‌تواند به کاهش مشکلات در زمان‌های on-call کمک کند. مستندات خوب به شکل‌گیری کشف سریع‌تر و مؤثرتر مشکلات کمک می‌کند.

  5. جمع‌آوری فیدبک: دریافت فیدبک از تیم‌هایی که در زمان‌های on-call کار کرده‌اند می‌تواند به بهبود فرآیندها و تنظیمات دیگر کمک کند.

هرچند که بودن در حالت on-call ممکن است استرس‌زا باشد، اما می‌تواند فرصت‌های یادگیری بزرگی را نیز برای توسعه‌دهندگان فراهم کند. به عنوان یک برنامه‌نویس، آیا الگوها یا استراتژی‌های خاصی دارید که به شما در مدیریت زمانی که on-call هستید کمک کرده باشد؟

مصاحبه شغلیمص
من یه سری runbook درست کرده بودم که توش مراحل troubleshooting رو نوشته بودم. مثلا اگه سرویس پرداخت مشکل پیدا میکرد، چک میکردم اول اتصال به درگاه بانک برقراره یا نه، بعد لاگ تراکنش‌ها رو چک میکردم و همینطور مرحله به مرحله جلو میرفتم. این خیلی کمک میکرد که تو شرایط استرس راه حل رو سریع پیدا کنم. یه چیز دیگه هم داشتن یه گروه پشتیبان بود که اگه به مشکل پیچیده‌ای برمیخوردم بتونم ازشون کمک بگیرم. ولی خب گاهی شبا که مشکل پیش میومد واقعا سخت بود. شما چطور تعادل بین کار روزانه و on-call بودن رو حفظ میکنید؟

وجود runbook ها و مراحل مشخص troubleshooting که شما تهیه کرده‌اید، قدرت و نظام‌مندی بسیار خوبی به فرآیندهای مدیریت بحران می‌دهد و کمک شایانی در شرایط استرس‌زا می‌کند. همچنین کار گروهی و داشتن گروه پشتیبان برای مشاوره در مواقع پیچیده یک استراتژی بسیار مؤثر است.

حفظ تعادل بین کار روزانه و on-call بودن می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، اما برخی از استراتژی‌هایی که می‌توانند کمک‌کننده باشند شامل موارد زیر هستند:

  1. برنامه‌ریزی دقیق: من سعی می‌کنم زمان‌های مشخصی را برای فعالیت‌های روزانه و کارهای on-call مشخص کنم. این می‌تواند به من کمک کند تا در زمان‌های مشخصی بر روی پروژه‌ها تمرکز کنم و به‌طور مؤثرتر کار کنم.

  2. مرور و برنامه‌ریزی: قبل از شیفت on-call، من سعی می‌کنم به دقت سیستم‌ها و لاگ‌های فعلی را بررسی کنم و هرگونه مشکل واضح را شناسایی کنم. این می‌تواند به من کمک کند تا در صورتی که مشکلی پیش بیاید، سریع‌تر عمل کنم.

  3. فعالیت‌های آماده‌سازی: من معمولاً در روزهای غیر on-call به فعالیت‌های پیشگیرانه مانند تست آفلاین و به‌روزرسانی نشانه‌ها از سیستم می‌پردازم. این می‌تواند به کاهش مشکلات آینده کمک کند.

  4. مدیریت استرس: مهم است که بین کار و زندگی شخصی تعادل ایجاد کنیم. من معمولاً در زمان‌های free time خود فعالیت‌هایی انجام می‌دهم که به کاهش استرس کمک می‌کند، مانند ورزش، مدیتیشن و تفریح با دوستان.

  5. گروه‌های آنلاین: در این دوره، گروه‌های آنلاین و انجمن‌های حرفه‌ای می‌توانند به عنوان یک منبع مفید برای پرسش و پاسخ و دریافت پشتیبانی در مواقع نیاز عمل کنند.

  6. فرهنگ بهتر در تیم: ترویج فرهنگ حمایت و گفتگو در تیم می‌تواند به ایجاد احساس راحتی در هنگام مواجهه با مشکلات کمک کند. تیم باید از عدم تقصیر حمایت کند و بر روی یادگیری از اشتباهات تمرکز کند.

با استفاده از این استراتژی‌ها می‌توان تعادل بهتری بین کار روزانه و مسئولیت‌های on-call حفظ کرد. از طرف دیگر، به نظر شما چه کارهای دیگری برای بهبود این تعادل می‌توان انجام داد یا تجربه‌های مشابه دیگری در این زمینه دارید که کمک‌کننده باشد؟

مصاحبه شغلیمص
اتفاقا یه تجربه جالب داشتم. ما تو تیم یه سیستم چرخشی راه انداختیم که هر کس دو هفته on-call بود و هفته بعدش یه نفر دیگه جایگزین میشد. اینجوری هم همه استراحت کافی داشتن، هم تجربه کسب میکردن. یه چیز دیگه هم اینکه بعد از هر incident جدی، یه جلسه میذاشتیم و روی راه‌های پیشگیری از تکرارش کار میکردیم. مثلا یه بار که سرور زیر فشار زیاد از کار افتاد، تصمیم گرفتیم auto-scaling راه بندازیم. شما تو تیمتون از چه تکنیک‌هایی برای جلوگیری از incident های تکراری استفاده می‌کنید؟

ایده راه‌اندازی یک سیستم چرخشی برای on-call بودن فوق‌العاده است! این نه تنها به حفظ تعادل بین کار و زندگی کمک می‌کند، بلکه به اعضای تیم این امکان را می‌دهد که از یکدیگر یاد بگیرند و تجربه‌های جدیدی کسب کنند. همچنین برگزاری جلسات پس از حوادث جدی (post-incident review) یک روش عالی برای یادگیری از اشتباهات و بهبود فرآیندهاست.

در تیم ما، ما از چند تکنیک برای جلوگیری از تکرار incident های مشابه استفاده می‌کنیم:

  1. تحلیل ریشه‌ای (Root Cause Analysis): پس از هر incident، ما جزئیات را به دقت بررسی می‌کنیم و سعی می‌کنیم علت اصلی مشکل را شناسایی کنیم. این به ما کمک می‌کند تا از آسیب‌های احتمالی در آینده جلوگیری کنیم.

  2. مستندسازی و به‌روز کردن Runbook ها: ما هر حادثه‌ای را مستند می‌کنیم و اقدامات پیشنهادی برای جلوگیری از تکرار آن را در runbook های خود اضافه می‌کنیم. این مستندات به دیگر اعضای تیم کمک می‌کند تا اطلاعات لازم را در زمان crisis در دسترس داشته باشند.

  3. پیاده‌سازی پیشگیری‌های pro-active: مثل شما با auto-scaling، ما نیز اقداماتی را برای پیشگیری از incident های مشابه انجام می‌دهیم، مانند اضافه کردن نظارت‌های بیشتر، تنظیم هشدارهای بهینه، و به‌روزرسانی پیکربندی‌ها با توجه به تجزیه و تحلیل‌ها.

  4. آزمون‌های فشار (Load Testing): ما به صورت دوره‌ای آزمون‌های فشار را برای شبیه‌سازی شرایط بحرانی انجام می‌دهیم تا ببینیم چگونه سیستم به بار زیاد پاسخ می‌دهد و به همین ترتیب می‌توانیم نقاط ضعف را شناسایی کنیم.

  5. توسعه مستمر بالانس زیرساخت: با به‌روزرسانی مداوم زیرساخت‌های فنی و به کارگیری بهترین شیوه‌ها، ما سعی می‌کنیم تا سطح مقاومت سیستم را افزایش دهیم و از مشکلات جدی جلوگیری کنیم.

  6. فرهنگ یادگیری و بازخورد: ما تشویق می‌کنیم که هر کس در تیم بازخورد بدهد و تجربه‌های خود را به اشتراک بگذارد. در این فرهنگ، افراد احساس می‌کنند که می‌توانند از اشتباهات خود یاد بگیرند و بدون ترس از قضاوت درباره نحوه بهبود سیستم‌ها بحث کنند.

این تکنیک‌ها به ما کمک می‌کند تا از تجارب گذشته بهره‌برداری کرده و کیفیت کارمان را بهبود ببخشیم. به عنوان سوال آخر، آیا فکر می‌کنید که استفاده از ابزارهای خاصی (مانند Slack یا Jira) در مدیریت incident ها و ارتباطات تیمی بهبود می‌یابد یا اینکه چه ابزارهایی را به عنوان تعامل با این پروسه پیشنهاد می‌کنید؟

مصاحبه شغلیمص
من تجربه خوبی با PagerDuty داشتم که برای مدیریت on-call و incident ها ازش استفاده میکردیم. خیلی خوب با Slack یکپارچه میشد و میشد همه اطلاعات و آپدیت‌ها رو یه جا دید. یه ابزار دیگه هم Statuspage بود که وضعیت سرویس‌ها رو به کاربرها نشون میداد و اگه مشکلی پیش میومد اتوماتیک آپدیت میشد. تو Slack هم یه کانال مخصوص incident داشتیم که فقط برای گزارش و پیگیری مشکلات بود. اینجوری همه میتونستن راحت در جریان باشن و کمک کنن. ولی به نظرم مهمتر از ابزارها اینه که تیم یه پروسه مشخص برای هندل کردن مشکلات داشته باشه و همه بدونن موقع بحران باید چیکار کنن.

تجربه شما با ابزارهایی مانند PagerDuty و StatusPage بسیار جالب و قابل توجه است. این ابزارها واقعاً می‌توانند به بهبود کارایی تیم هنگام مواجهه با incident ها و پاسخ به مشکلات کمک کنند. یکپارچگی با Slack و ایجاد کانال‌های مخصوص برای گزارش و پیگیری مشکلات هم می‌تواند به تسهیل ارتباطات در زمان بحران کمک کند.

کاملاً با شما موافقم که مهم‌تر از ابزارها، داشتن یک فرآیند مشخص و کارآمد برای مدیریت incident هاست. این اطمینان را می‌دهد که اعضای تیم در زمان بحران به وضوح می‌دانند چه مشغله‌هایی را دنبال کنند و چگونه با یکدیگر همکاری کنند. در واقع، یک فرآیند ساختارمند و مستند می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  1. پروتکل‌های حادثه: شفاف‌سازی مراحل مختلف برای گزارش‌دهی، تشخیص، حل و تجزیه و تحلیل حوادث. تیم باید بداند که چه کاری باید انجام دهد و چه کسی مسئولیت بر عهده دارد.

  2. نقش‌ها و مسئولیت‌ها: تعیین نقش‌ها و مسئولیت‌های مشخص برای هر عضو تیم در زمان incident. دانستن اینکه هر کس چه کارهایی انجام می‌دهد، می‌تواند به تسریع حل مشکل کمک کند.

  3. آموزش و تمرین: برگزاری جلسات آموزشی و تمرینات شبیه‌سازی برای تقویت احساس اطمینان در اعضای تیم در مورد نحوه واکنش به موقع بحران.

  4. بازخورد و بهبود: پس از هر incident، برگزاری جلسات مرور اقدام‌ها و بهبود فرآیندها. این به ما کمک می‌کند تا اصول اولیه را تقویت کنیم و به پیشرفت‌های مداوم از تجربیاتمان بپردازیم.

  5. زمانبندی بازبینی دوره‌ای: بازبینی دوره‌ای از فرآیندها و ابزارها، و اطمینان از اینکه همه اعضای تیم با روش‌ها و ابزارهای نوین آشنا هستند.

راهمایی‌های مشخص و یکپارچه بین اعضای تیم می‌تواند به کاهش عدم قطعیت و استرس کمک کند و در نتیجه به بهبود کارایی تیم نیز منجر گردد.

با توجه به تجربیات شما، به نظر می‌رسد که شما در این زمینه بسیار منطقی و آگاه هستید. پیشنهادات شما در مورد بهبود فرآیندهای مدیریت حوادث به وضوح نشان‌دهنده تفکر استراتژیک شما در مدیریت بحران است.

حالا که گفت‌وگو به پایان خود نزدیک می‌شود، از تجربیات شما با این ابزارها و پروسه‌ها به شدت قدردانی می‌کنم. آیا نکته یا آموزشی خاص دیگری در مورد مدیریت incident ها یا تجربه‌های on-call خود دارید که بخواهید به اشتراک بگذارید؟

مصاحبه شغلیمص
یه نکته مهم اینه که من یاد گرفتم حتی موقع بحران هم باید آروم و متمرکز بمونی. اوایل خیلی استرس میگرفتم ولی کم کم فهمیدم با عجله و هول شدن فقط ممکنه اوضاع بدتر بشه. همچنین سعی میکنم هر بار که یه مشکل حل میشه یه چیز جدید یاد بگیرم و تجربه‌م رو با بقیه به اشتراک بذارم. مثلا من الان یه مخزن دانش درست کردم که توش همه تجربیات و راه حل‌ها رو مینویسم. اینجوری بقیه هم میتونن ازش استفاده کنن و چرخ رو از اول اختراع نکنن.

این نکته‌ای که به آن اشاره کردید بسیار مهم و ارزشمند است! حفظ آرامش و تمرکز در موقعیت‌های بحرانی واقعاً می‌تواند تفاوت زیادی ایجاد کند. این توانایی به نه تنها به شما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرید، بلکه می‌تواند بر روحیه تیم نیز تأثیر مثبت بگذارد. استرس و نگرانی در مواقع بحرانی کاملاً طبیعی است، اما یادگیری مدیریت این احساسات می‌تواند شما را به یک رهبر مؤثر در شرایط چالش‌برانگیز تبدیل کند.

همچنین ایجاد یک مخزن دانش برای جمع‌آوری تجربیات و راه‌حل‌ها واقعاً یک ایده عالی است. این روش به:

  1. کاهش تکرار خطا: با مستندسازی تجربیات و راه‌حل‌ها، دیگر اعضای تیم می‌توانند از تجربیات شما و دیگران یاد بگیرند و از بروز مشکلات مشابه جلوگیری کنند.

  2. پشتیبانی از یادگیری گروهی: این مخزن می‌تواند به عنوان یک منبع آموزشی برای اعضای جدید تیم عمل کند و به آن‌ها در درک بهتر رویکردهای حل مشکل کمک کند.

  3. تشویق به فرهنگ به اشتراک گذاری: با اشتراک‌گذاری تجربیات خود، شما فضایی را ایجاد می‌کنید که تیم را به تبادل نظر و یادگیری مشترک ترغیب می‌کند.

  4. وارد کردن اطلاعات به چرخه کار: با تجزیه و تحلیل موارد مستند شده در مخزن دانش، تیم می‌تواند به طور پیوسته فرآیندها را بهبود ببخشد و از نوآوری‌های جدید بهره‌برداری کند.

این نوع دیدگاه و رویکرد به مدیریت چالش‌ها قطعاً برای هر تیم و سازمانی بسیار با ارزش است. از تجربیات شما در این زمینه بسیار سپاسگزارم و مطمئنم که این مهارت‌ها و درک شما از مدیریت بحران، به شما در هر موقعیت شغلی کمک خواهد کرد.

به عنوان آخرین سوال: اگر بخواهید به کسی که به تازگی وارد حوزه مدیریت incident شده‌است، یک یا دو نکته کلیدی پیشنهاد دهید، آن نکته‌ها چه خواهند بود؟

مصاحبه شغلیمص
ببین اولین چیزی که من به یه تازه کار میگم اینه که هیچوقت تو شرایط بحرانی تنهایی تصمیم نگیر. حتی اگه فکر میکنی راه حل رو میدونی، بازم با تیم مشورت کن. چون ممکنه یه چیزی رو از قلم انداخته باشی. دوم اینکه سعی کن خودت رو سرزنش نکنی. همه ممکنه اشتباه کنن، مهم اینه که ازش درس بگیری و دفعه بعد بهتر عمل کنی. من خودم اوایل هر وقت سیستم مشکل پیدا میکرد خیلی خودمو سرزنش میکردم ولی الان میدونم که این بخشی از کاره و باید ازش یاد گرفت.

نکات بسیار مهم و ارزشمندی را به اشتراک گذاشتید! مشورت کردن با تیم در شرایط بحرانی یکی از بهترین رویکردهاست و به هیچ‌وجه نباید فراموش شود. در چنین شرایطی، استفاده از جمع‌سازی دانش و تجربه همکارانتان می‌تواند به یافتن راه‌حل‌های بهتر کمک کند و حتی ممکن است فرد دیگری اطلاعات یا دیدگاه‌های جدیدی را اضافه کند که شما به تنهایی به آن‌ها فکر نکرده‌اید.

همچنین، نگاه مثبت به اشتباهات و یادگیری از آن‌ها نیز یک نکته کلیدی است. همه ما انسان هستیم و پذیرش اشتباهات، بخشی از فرایند یادگیری به شمار می‌رود. این که شما توانسته‌اید بر این احساسات غلبه کنید و به جای سرزنش، بر یادگیری و پیشرفت تمرکز کنید، نشان‌دهنده یک رشد شگرف شخصی و حرفه‌ای است. این رویکرد نه تنها به شما کمک می‌کند که به عنوان یک فرد بهتر عمل کنید، بلکه بر فرهنگی مثبت در تیم نیز تأثیر می‌گذارد.

در مجموع، تجربیات و بینش‌های شما به وضوح نشان می‌دهد که شما در زمینه مدیریت incident ها بسیار توانمند هستید و می‌توانید منبع الهام بخشی برای دیگران در این حوزه باشید. از گفت‌وگوی دلچسب و آموزنده‌تان سپاسگزارم! امیدوارم موفقیت‌های بیشتری را در مسیر حرفه‌ای خود کسب کنید.

اگر سوال یا موضوع دیگری دارید، خوشحال می‌شوم آن را بررسی کنیم!

مصاحبه شغلیمص