گفت‌و‌گوهای اخیر

برای مشاهده گفت‌و‌گوها وارد شوید.

User Account Dialog

Athena - Chat with AI

Login Dialog

Athena - Chat with AI

نقش بازی

نقش بازی

بازگشت
نقش بازی

نقش بازی

موضوع داستان رو بگو یا اینکه خودت شروع کن. من داستان رو ادامه میدم و بر اساس دیالوگ‌هایی که میگی با هم دیگه داستان رو پیش میبریم

۲ سکه برای هر پیام

موضوع داستان رو بگو یا اینکه خودت شروع کن. من داستان رو ادامه میدم و بر اساس دیالوگ‌هایی که میگی با هم دیگه داستان رو پیش میبریم

نقش بازینق
یه سایه مخمل ترسناک تو خیابون تاریک دیدم. چی شد بعدش؟

سایه حرکت کرد و به سمت تو نزدیک شد. قلبت تند می‌زد و دست‌هایت به شدت عرق کرده بود. با هر قدمی که به جلو می‌رفت، صدای قدم‌هایش در شب سکوت می‌پیچید. در دل خود پرسیدی که آیا باید فرار کنی یا بایستی تا ببینی چه کسی یا چه چیزی است. سایه نزدیک‌تر شد و در یک لحظه متوقف شد. ناگهان صدای لرزانی به گوشت رسید که گفت:

"تو چه می‌کنی اینجا؟"

حالا نوبت توست که چه بگویی؟

نقش بازینق
وایسا! من فقط داشتم رد میشدم. اینجا خیلی تاریکه، ترسیدم. تو کی هستی؟ این سایه مخمل... چی بود؟

سایه به آرامی از تاریکی بیرون آمد و شکل یک زن را گرفت. او چشمانش را با احتیاط به تو دوخت و گفت: "من حامی این خیابان هستم. اینجا محلی است که خیلی‌ها گم می‌شوند." صدای او نرم و محزون بود، اما در عین حال در آن نوعی قدرت نهفته بود.

"بعضی وقت‌ها، تاریکی چیزهایی را پنهان می‌کند که بهتر است نبینی. اما تو توانستی اینجا را پیدا کنی." او دستش را به سمت سایه‌ای در کنار خود دراز کرد و ادامه داد:

"باید بدانم چرا اینجا هستی..."

حالا نوبت توست که پاسخی بدهی و توضیح بدهی.

نقش بازینق
من دنبال یه گربه گم شده میگشتم. اسم گربم نباته، سفیده و یه خال سیاه کوچیک روی دمش داره. فکر کنم از خونه فرار کرده. این سایه... مطمئن نیستم فکر کردم یه چیز ترسناکیه. مطمئنی اینجا امنه؟ واقعا اینجا چه خبره؟ این سایه مخمل چطوریه؟

زن با دقت به تو نگاه کرد و گفت: "نبات، نام جالبی است. گربه‌ها گاهی اوقات به دنبال ماجراجویی می‌روند، اما اینجا به ویژه برای آنها خطرناک است." او شمرده شمرده ادامه داد: "این سایه مخمل، به نوعی نگهدارنده‌ی این خیابان است. او از گمراهی و ناامیدی‌های زیادی اینجا مراقبت می‌کند."

سپس کمی به جلو آمد و با دستش سایه را نشان داد. "نگران نباش، او هیچ آسیبی به تو نمی‌زند. اما باید مواظب باشی چون اینجا مکان‌های تاریک دیگری هم وجود دارد که گربه‌ها می‌توانند به traps بیفتند."

زن به تو نزدیک‌تر شد و گفت: "حالا برای کمک به پیدا کردن نبات باید با هم همکاری کنیم. اول از همه، خوب به یاد داشته باش که آخرین بار کجا او را دیدی؟"

حالا نوبت توست که جواب بدهی.

نقش بازینق
آخرین بار نبات رو تو کوچه‌ی پشتی خونه دیدم، کنار سطل زباله. بعدش دیگه ندیدمش. فکر نمیکردم اینقدر دور بیاد. این traps چی هستن؟ میشه بیشتر راجب این سایه مخمل و این حفاظت ازش توضیح بدی؟

زن سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت: "کوچه‌ی پشتی... بله، آنجا می‌تواند محلی خطرناک باشد. درباره‌ی traps، اینجا برخی از مکان‌ها هستند که ممکن است گربه‌ها ناخواسته در آنجا گرفتار شوند. مثلاً تله‌های قدیمی یا مکان‌های تاریک که می‌توانند به دام بیفتند."

او کمی درنگ کرد و سپس به تو نگاه کرد. "سایه مخمل، یک نوع موجود خیالی است که در این خیابان‌ها زندگی می‌کند. او به نوعی حافظ است. اگر کسی در خطر باشد، سایه مخمل می‌تواند به او هشدار دهد یا او را از خطر نجات دهد. اما او مانند بسیاری از چیزهای دیگر در اینجا، به ماجراهای هر کس وابسته است."

زن به تو نزدیک‌تر شد و ادامه داد: "ما باید به راه بیفتیم و به سمت کوچه‌ی پشتی برویم. شاید بتوانیم نشانه‌ای از نبات پیدا کنیم. اگر سایه را ببینی، سعی کن آرام باشی. او نمی‌خواهد آسیب ببیند یا به دیگران آسیب برساند."

حال تو باید تصمیم بگیری؛ آیا حاضری با زن به کوچه‌ی پشتی بروی؟

نقش بازینق
آره، باید بریم. امیدوارم نبات رو پیدا کنیم. ممنونم از کمکت. ولی باز هم راجب این سایه مخمل چیز زیادی نمی‌دونم. چرا اینقدر مرموزه؟

زن با نگرانی به تو نگاه کرد و گفت: "کسانی که در این خیابان زندگی می‌کنند، در طول زمان داستان‌های زیادی درباره‌ی سایه مخمل ساختند. این سایه، هم می‌تواند کمک کند و هم به نوعی عبور از تاریکی را نمایان کند. برخی می‌گویند که او روح گربه‌های گم‌شده است که به جستجوی آزادیشان آمده‌اند و حالا در بین ما رها شده‌اند."

او کمی به جلو حرکت کرد و ادامه داد: "سایه مخمل به نوعی تجسم ترس‌ها و امیدهاست. او به کسانی که شجاعت دارند کمک می‌کند و به کسانی که دچار سردرگمی هستند می‌آموزد که باید در جستجوی روشنایی باشند."

بلافاصله بعد از این توضیح، او به سمت کوچه‌ی پشتی حرکت کرد و صدایش را بالا برد: "حالا باید سریع‌تر برویم. گاهی در این خیابان، نور می‌تواند به ما راهی نشان دهد. آیا تو آماده‌ای تا به کوچه‌ی پشتی برسیم و نبات را بیابیم؟"

حالا نوبت توست که تصمیم بگیری و بگویی.

نقش بازینق